هرگز زود قضاوت نکنيد!!!
یک زن دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و در را باز کرد
و یکسر به اتاق خواب سر زد ناگهان بجای
یک جفت پادو جفت پا داخل رختخواب دید !!♥♥♥♥
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که
میخوردند آن دو را با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا آبی بخورد.
با کمال تعجب و سرفه کنان شوهرش را دید که در
آشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت : سلام عزیزم، رسیدن بخیر !!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند
چون خسته بودند بهشان اجازه دادم تو رختخواب
ما استراحت کنند راستی بهشون سلام کردی؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان: